علی سان رحیمیعلی سان رحیمی، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

علی سان رحیمی

فروردین 94بعد سیزده به در

علی سان بعد حمام کردنش... اینجا.اتا برده پارک ایلخجی و بازیت تمومی نداره....... اینجا من صدات میکنم که بیا بریم اتا کار داره  و شما با دستت نشون میدی که میخوای اینقد سرسره بری اینجا هم بابا مجتبی برده بود پارک پردیس رسالت و بهت خیلی خوش گزشت اما وقت برگشتن یه ماشین زد به ماشینمون و سپر ماشین با زمین یکسان شد روز میلاد خانم فاطمه .جلوی خونه ی مادر بزرگ من....فدات بشم انشالله گل دامادیتو ببری ...
23 فروردين 1394

عکس های سیزده به در/در باغ

علیسان جونم راستش امسال اصلا دوست نداشتم برم سیزده به در //اخه شما خیلی شلوغ شدی و با همه زود دعوا میکنی و بند وبساطت هم چوب و تفنگ وکشتی گرفتن شده...اما بابایی اصرار کرد که بریم و اماده شدیم و رفتیم و من فقط از ماشین پیاده شدنت رو دیدم رفتی سراغ عرفان و ابوالفضل وتا شب بماند که چه کشیدم سر تیر کمان که درست کرده بودین فقط دعوا بود که باید بزرگترش مال من باشه یه بارم خوردی به زمین و گریه ات بند نمیشد تا من زانوتو بوسیدم بابا هم بوسید و گریت بند شد خلاصه ساعت 12 شب شد و برگشتیم و شما اصرار داشتی که بمونیم باغ که قیافم اخر شبی  اینطوری شد .... سبزه ی سیزده البته این عکس قبل سیزدهه که هنوز رشد نکرده بود ولی روز سیزده خیلی زیبا شده بود ...
14 فروردين 1394

عید 94 در رشت

سلام پسرم عیدت مبارک....امسال را برایت سالی پر از شادی و سلامتی ارزومندم                                                              امسال بعد سال تحویل البته چون شب ساعت 2 بود فرداش یعنی یک فروردین با عرفان اینا راهی سفر به رشت شدیم //عصر ساعت 6 رسیدیم به خونه ی عمو حمید اینا...و یک هفته در کنار هم با خاطرات شیرین سر کردیم و شما اقا ک...
11 فروردين 1394
1